آروینآروین، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

آروین شاهزاده کوچولوی مامان و بابا

6 ماهگی عسل زندگیمون

 پسرم داری قد میکشی پا میگیری جلو چشمام تو نباشی دیگه از زندگی هیچی نمیخوام وقتی میخندی دلم تو سینه پرپر میزنه اینکه تو بزرگ شی  تمام رویای منه پسر م گل پسرم دوردونه ایی تاج سرم واسه ی خوشبختی تو از همه دنیا میگذرم یکی یه دونه ی من تموم هستی  ونیستمی واسه ی اینده ی تو من نمیزارم هیچ غمی همه هر چی دارم تو  زندگی همه ماله تو ا وقتی که تب میکنی دلم تو اتیش توا وقتایی که نیستی دلم همش پیش توا پسرم گل پسرم دوردونه ایی تاج سرم واسه  خوشبختی تو از همه دنیا میگذرم دوستت دارم آروین جونم 6 ماهگیت مبارک دلبرکم امروز بردمت واکسن 6 ماهگیتو زدیم من ک...
29 تير 1393

فوت زن عموجون شازده کوچولو

هوالباقی آروینم عزیزم شازده کوچولوی مامان فوت ناگهانی زن عمو جون بد ترین خبری بود که تو عمرم شنیدم عزیزم امیدوارم که تو هیچ وقت خبر بد نشنوی روز جمعه 6/4/93 عصر وقتی خاله جون اینا پیشمون بودن خبر درگذشت زن عمو بهمون رسید خیلی شوکه کننده بود خدا روحش را قرین رحمت قرار دهد عزیز دلم زن عمو جون خیلی دوست داشت مرتب با رقیه و رعنا جون دختر عموها میومدن به دیدنت همگی خیلی ناراحتیم حتی تو عزیزم همه دوستامون که این مطلب رو میخونید برای شادی روحش صلوات بفرستید زن عمو جون همیشه یادت و خاطراتتو تو قلبمون زنده نگه میداریم ...
14 تير 1393

5 ماهگی

5 ماهگیت مبارک دلبرکم  آروینم گل قشنگم 5 ماهه شدی قربونت برم جوجه قشنگم هر روز که میگذره داری بزرگتر میشی تنها دلگرمی زندگی مامان دوست دار رم عمو جون  اینا  اومدن خونمون ی کیک خوشکل برا پسرم درست کرد دیروز هم ی جشن کوچولو واسه 5 ماهگیت گرفتم که دوست مامان خاله جون مریم دختر نازش آیدا هم بود خاله جون زن دایی کیانوش اشکان هم بودند خیلی خوش گذشت حیف که بابا جون کنارمون نبود همه برات هدیه اوردن دستشون درد نکنه کلی هم کیانوش و اشکان ازت عکس گرفتن               فینگیلی مامان دوست دارم     ...
29 خرداد 1393

خاطرات

آروین عشق عزیزم مامان میخواد برات از زمانی که خدا لطف کرد و تو رو به ما هدیه داد بنویسه ما بعد از ازدواجمون خیلی انتظار کشیدیم تا خدا تو رو به ما داد سال گذشته تولد امام حسین من و بابا جون متوجه شدیم که ی نی نی تو راه داریم خیلی خوشحال شدیم کلی نذر و نیاز هم کردیم که امسال با خودت رفتم نذرمونو ادا کردم وقتی هم تو شکم مامان بودی همش استراحت میکردم تا تو سالم به دنیا بیایی ی کم هم عجله داشتی به دنیا بیایی اخه همون شب که عقد عمه جونت بود هنوز زود بود برای به دنیا اومدنت که حتی نذاشتی مامان و بابا به عقد عمه برن ساعت 10 شب به دنیا اومدی قبل از اینکه برم اتاق عمل دکتر بهم گفت چون زود بدنیا اومده شاید نی...
17 خرداد 1393

پسمل خوشکلم

وقتي خدا آروین قشنگم رو به من داد انگار يه تيكه از قلب ماماني ازش جدا شد و افتاد روي زمين . آروین من ! نازگلم! تو يه تيكه از قلبمي كه در بيرون از قلب من مي تپی هر روز که میگذره عزیزتر و خوشکل تر میشی منم همش ازت در همه حالتی عکس میگیرم       اینجا از خواب بیدار شده بودی کلی ژولی پولی بودی خنده روی مامان           تو عکس کنارت 12 روزه هستی وقتی میگم آروینی نگاش میکنی جوجه باهوشم   ...
9 خرداد 1393