آروینآروین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

آروین شاهزاده کوچولوی مامان و بابا

عکس1

تو این عکس پسملی دختر شده چادر سر کرده چادر هم واس رعنا جونه که رقیه سرش کرده عکس گرفته نه اینکه خوشکله شبیه دختراست واسه همین هم دهتر عموها همش با چادر وروسری ازش عکس میگیرن قربونش برم که اینهمه ماهه ...
25 شهريور 1394

کلمات قشنگ

کلمه های بامزه اروین کوچولو مامان… مامایی بابا…بابایی سلام…سلا پیچ گوشتی…پی گوشک شیر…سیر ناز…نوز خاله…اله عمه…عمی نمیتونم…پیتونم کش مو…موکشی اب میخام…اب داری قطره…که یه خیلی کلمات رو میگه که الن یادم نیست ولی گل پسرم خیلی باهوشه خیلی هم حرف مامان رو گوش میکنه میگه چسم باسه بهش میگم مامان و دوست داری میگه نه هر چی هم که میگم میخای میگه نه ولی میخاد عاشق موبایل هم هستش بازی پو رو هم خوب بلده حمومش میکنه بهش غذا میده  خلاصه اینکه خیلی بازیگوش شده تو همه کاری با بابا ومامان همکاری میکنه شیطون بلا شده عزیزم همش هم میخاد بره دددیگه ...
23 شهريور 1394

هجدهمین ماهگرد

هجدهمین ماهگردت مبارک سلطان قلبم مثل نفسی برايم .... مثل هوا ...مثل آب پس بدان ...اگر نبودي...نبودم اگر نباشی.....نيستم بي تو من....هيچم فرشته ی نازنینم... خوب من ... نام تو مرا هميشه مست می كند... بهتر از شراب... بهتر از تمام شعرهای ناب... نام تو اگرچه بهترين سرود زندگي ست... من تورا به خلوت خدايی خيال خود، "بهترين بهترين من" خطاب می كنم... بهترين بهترين من... توبزرگ میشوی وبزرگتر.... ومن هرروز دلتنگ روزهای کودکی ات میشوم روزهای نوزادی .روزهایی که به غیر از آغوش من ماْوایی نداشتی. دلتنگ روزهایی هستم که به سرعت سپری شد. خیلی زود گذشت.روزی که خدا یک فرشته را به من هدیه داد تا زین پس نگهدار او باشم. امانتدار خدا هستم تا ا...
29 مرداد 1394

شانزدهمین ماهگرد شازده کوچولو

خداوند تورا به من هدیه دادو من همیشه دلشوره دارم از اینکه شاید آنچه میپنداشتم نباشم ... نفس هایت که به گونه هایم ساییده می شودانگار آرامش بهشت را به چشمهایم میفرستی. دستهایت که می چرخد ومیان دستهایم پنهان می شود... خنده هایت که ریش میشوم وعاشق چشمهایت که عمق نگاهم را می کاود و من همیشه تو راکم داشته ام. از داشته هایم دلتنگ که میشوم انگارصدای گریه های توست ، تنها نوازشی که مرا بخودفرو میبرد که توفرشته ای یا نه؟نمی دانم... اما همین بس که چشمهای خداوند میان دستهای من وتوپیداست. آرام جان من....اگرآزردمت یافراموشت کردم،فراموش مکن که تورا با فرشته ها پیوند زده اند. میان باغچه کوچک بهشتی خود...جایی برایم بگ...
28 ارديبهشت 1394

سر زدن ششمین مروارید

ششمین مروارید اروین طلا هم سر زد دیروز وقتی که داشتم به فندقی غذا میدادم متوجه شدم که دندونش سر زده کلی خوشحال شدم بابا جون هم که از سر کار اومد بهش گفتم اون هم خیلی خوشحال شد ولی دندوناش واسه مامان وبابا درد سر ساز شدن همش میخاد امتحانشون کنه که ما هارو دندون میگیره خلاصه عسلی خیلی بلا شده هر روز ی کار جدیدی یاد میگیره کار جدیدش اینه که دندون میگیره صدای هاپو در میاره که مامان و بابارو بترسونه کلی کلمه دیگه هم یاد گرفته که تند تند تکرار میکنه کفش بزرگتر هارو پاش میکنه راه میره عاشق موتوره هر جا میبینه میگه دیت بدو میره سمتش که سوار شه آخه بابا جون یکی دوبار با موتور عمو جونش برده دد حالا واسه ما موتوری شده تو خونه هم سوار دیته خودش میشه ص...
28 ارديبهشت 1394

سر زدن پنجمین مروارید

پنجمین مروارید آروینم سر زده ولی چه سر زدنی واسه هر دندونش 3 روز تب میکنه کلی مریض میشه مامان خیلی براش غصه میخوره الان دیگه کم کم هوا داره گرم میشه اگه قرار باشه واسه هر دندونش مریض شه تابستون چکار کنه امیدوارم مامان گلم همیشه تنت سالم باشه هیچ وقت دردو بیماری سراغت نیاد مبارررررررررررررررکت باشه سر زدن دندونت عزیزکم ...
6 ارديبهشت 1394

تغییر آروین عزیز

قند عسل مامان برای اولین بار کلی تغییر کرد آخه تا حالا موهاشو اینهمه کوتاه نکرده بود عمو جونش موهاشو مدل آلمانی کوتاه کرد اولش نمیخاستم که موهاش کوتاه شه ولی بابا جونی کلی اسرار کرد منم قبول کردم که عمو جونش اومد خونمون موهاشو کوتاه کرد البته آقا آروین ی کم هم گریه کرد ولی خیلی ناز شد موی کوتاه هم به پسرم میاد ناز شده مامان قربونش بره که اینهمه عزیز شده کلی زبون باز کرده هر چی میگیم تکرار میکنه همش هم میخاد بره دد کلی هم بهونه گیر شده خیلی هم شیطون همه وسائلو جمع کردیم با اسباب بازیهای خودش که بازی نمیکنه فقط با وسائلی کار داره که دست مامان یا بابا باشه در هر صورت با همه شیطنتاش عشق مامان و باباست ...
6 ارديبهشت 1394